سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برهان وجودی آنسلم

برهان
وجودی آنسلم

از آنجا که برهان وجودى آنسلم، در جهان غرب نفیا
و اثباتا مورد توجه شدید قرار گرفته است، در این مقال، محور بحث را همین برهان
قرار مى‏دهیم.
(آنسلم از فلاسفه‏ى قرون
میانه است. او و دکارت و اسپینوزا و برخى دیگر به برهان هستى شناسى اهمیت
داده‏اند. کانت از نقادان این برهان است. در عصر حاضر، آلوین پلاتینجا از برهان
آنسلم در برابر کانت دفاع کرده و اشکالات او را پاسخ گفته است
. برهان
هستى شناسى را برهان از ذات به ذات، تفسیر کرده‏اند. گویى نیایش حکیمانه‏اى که در
ادعیه‏ى اسلامى در قالب «یا من دل‏على ذاته بذاته‏
تجلى کرده است، نداى وجدان همه‏ى انسانهاست. هر
چند نتوانند تعبیرى شفاف از آن، ارایه دهند. در این برهان، کوشش این است که از راه
تعریف یک وجود اعلى و کامل، حکم شود که باید موجود باشد. یعنى از تصور آن، به
تصدیقش مى‏رسیم. آرى هر کس، وجود اعلى را تصور کند، تصدیق مى‏کند که
موجود است. مگر نه در مورد بدیهیات اولیه گفته مى‏شود که هر کس، موضوع و محمول را
تصور کند، به وجود نسبت‏حکمیه، حکم مى‏کند؟ به عبارت دیگر: صرف تصور، براى رسیدن
به تصدیق کافى است.

 

این نکته مسلم است که هر تصورى چه در قضایاى
بسیطه و چه در قضایاى مرکبه ما را به تصدیق نمى‏رساند. ما هرگز از تصور عنقا به
تصدیق به موجود بودن او نمى‏رسیم
. چنان
که از تصور زید و کتابت، تصدیق نمى‏کنیم که زید کاتب است. قضیه‏ى «عنقا، موجود
است‏» قضیه‏ى بسیطه و قضیه‏ى‏«زید کاتب است‏
» قضیه‏ى
مرکبه است
. این نکته هم مسلم است که ما به تصور انسان، حکم
مى‏کنیم که ذات و ذاتیات انسان براى انسان، ثابت است. بنابراین، در حمل اولى ذاتى،
صرف تصور موضوع ومحمول، در رسیدن به تصدیق، کافى است. عقلاى عالم، قبول دارند که:
ثبوت شى‏ء براى خودش ضرورى و سلب آن، از خودش محال است. در حقیقت، مى‏توانیم پا را
فرا نهیم و بگوییم: صرف تصور موضوع، براى تصدیق به این که «انسان انسان است‏»
کفایت مى‏کند
. ما از تصور نقیضین و اجتماع و ارتفاع، حکم به
عدم جواز مى‏کنیم و از تصور امکان و نیاز به علت، تصدیق مى‏کنیم که هر ممکنى نیاز
به علت دارد
. اینها از مسلمات است. ظاهرا در این مدعا اختلافى
نیست. هیچ کس نمى‏گوید که هر تصورى براى تصدیق، کافى است
. چه در
این صورت، تمام قضایا بدیهى است و هیچ قضیه‏اى نیاز به اثبات ندارد
. نیز
هیچ کس نمى‏گوید که هیچ تصورى براى رسیدن به تصدیق کافى نیست. چه در این صورت، هیچ
قضیه‏اى بدیهى نیست و تمام قضایا نیاز به اثبات دارند و این، مستلزم دور یا تسلسل
است.