سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تعریف دین

تعریف دین

 

امیل دورکیم در صور
بنیانی حیات دینی
با بر شمردن تعاریف رایج در ارتباط با دین
همچون: «دین به مثابه دیدگاهی اعتقادی در رابطه با مواردی که در قالب علم نمی‌گنجد
» و «دین
به عنوان دستگاهی برای تنظیم روابط با موجودات خاص همچون خدایان، شیاطین، فرشتگان،
ارواح و
به رد این تعابیر می‌پردازد و دین را بدین گونه
تعریف می‌کند
 :

دین عبارت است از دسته‌ای همبسته از باورها و
اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقاید همه
کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام امت متحد می‌کند.

دین یا کیش یا طریقت یا شریعت، مجموعه‌ای از
معارف، عقاید، باورها و قانون‌ها و دستورهایی برای راهنمایی و پرورش انسان و
پیشبرد او به سوی تکامل
و
رستگاری است. مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده‌است :

?) آموزه‌ها
و گزاره‌های اعتقادی (هست‌ها /اصول)

?) دستورهای
عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزه‌های اعتقادی استوار شده‌اند (بایدها
/فروع). در ادیان مختلف، این آموزه‌های اعتقادی تلاش می‌کنند تا پاسخی برای درک
معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بی نهایت، مرگ) فراهم کنند.



دین یا آسمانی است یعنی پیامبر ی آمده
و مدعی این است که هر چه آورده از طرف خدا و از آسمان است و یا آسمانی نیست یعنی
حاصل افکار و عقاید یک انسان می‌باشد. از بزرگ‌ترین دین‌های جهان می‌توان از دین‌های
ابراهیمی نام برد
. دین‌های ابراهیمی که همه
از یک ریشه و منطقه
? خاور میانه سرچشمه
می‌گیرند عبارت‌اند از اسلام، مسیحیت
و
یهودیت
. دین‌های بابی و
بهائی
نیز از این دسته و از ادیان نوین هستند.

از دین‌های بزرگ دیگر در جهان می‌توان از
بوداگرایی، هندوگرایی
و آیین
کنفوسیوسگرایی
نام برد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به
نظر می‌رسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.

دین‌های کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند
زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی
و جز
اینها
.


برهان وجودی آنسلم

برهان
وجودی آنسلم

از آنجا که برهان وجودى آنسلم، در جهان غرب نفیا
و اثباتا مورد توجه شدید قرار گرفته است، در این مقال، محور بحث را همین برهان
قرار مى‏دهیم.
(آنسلم از فلاسفه‏ى قرون
میانه است. او و دکارت و اسپینوزا و برخى دیگر به برهان هستى شناسى اهمیت
داده‏اند. کانت از نقادان این برهان است. در عصر حاضر، آلوین پلاتینجا از برهان
آنسلم در برابر کانت دفاع کرده و اشکالات او را پاسخ گفته است
. برهان
هستى شناسى را برهان از ذات به ذات، تفسیر کرده‏اند. گویى نیایش حکیمانه‏اى که در
ادعیه‏ى اسلامى در قالب «یا من دل‏على ذاته بذاته‏
تجلى کرده است، نداى وجدان همه‏ى انسانهاست. هر
چند نتوانند تعبیرى شفاف از آن، ارایه دهند. در این برهان، کوشش این است که از راه
تعریف یک وجود اعلى و کامل، حکم شود که باید موجود باشد. یعنى از تصور آن، به
تصدیقش مى‏رسیم. آرى هر کس، وجود اعلى را تصور کند، تصدیق مى‏کند که
موجود است. مگر نه در مورد بدیهیات اولیه گفته مى‏شود که هر کس، موضوع و محمول را
تصور کند، به وجود نسبت‏حکمیه، حکم مى‏کند؟ به عبارت دیگر: صرف تصور، براى رسیدن
به تصدیق کافى است.

 

این نکته مسلم است که هر تصورى چه در قضایاى
بسیطه و چه در قضایاى مرکبه ما را به تصدیق نمى‏رساند. ما هرگز از تصور عنقا به
تصدیق به موجود بودن او نمى‏رسیم
. چنان
که از تصور زید و کتابت، تصدیق نمى‏کنیم که زید کاتب است. قضیه‏ى «عنقا، موجود
است‏» قضیه‏ى بسیطه و قضیه‏ى‏«زید کاتب است‏
» قضیه‏ى
مرکبه است
. این نکته هم مسلم است که ما به تصور انسان، حکم
مى‏کنیم که ذات و ذاتیات انسان براى انسان، ثابت است. بنابراین، در حمل اولى ذاتى،
صرف تصور موضوع ومحمول، در رسیدن به تصدیق، کافى است. عقلاى عالم، قبول دارند که:
ثبوت شى‏ء براى خودش ضرورى و سلب آن، از خودش محال است. در حقیقت، مى‏توانیم پا را
فرا نهیم و بگوییم: صرف تصور موضوع، براى تصدیق به این که «انسان انسان است‏»
کفایت مى‏کند
. ما از تصور نقیضین و اجتماع و ارتفاع، حکم به
عدم جواز مى‏کنیم و از تصور امکان و نیاز به علت، تصدیق مى‏کنیم که هر ممکنى نیاز
به علت دارد
. اینها از مسلمات است. ظاهرا در این مدعا اختلافى
نیست. هیچ کس نمى‏گوید که هر تصورى براى تصدیق، کافى است
. چه در
این صورت، تمام قضایا بدیهى است و هیچ قضیه‏اى نیاز به اثبات ندارد
. نیز
هیچ کس نمى‏گوید که هیچ تصورى براى رسیدن به تصدیق کافى نیست. چه در این صورت، هیچ
قضیه‏اى بدیهى نیست و تمام قضایا نیاز به اثبات دارند و این، مستلزم دور یا تسلسل
است.


فلسفه اسلامی

فلسفه
اسلامی

فلسفه? اسلامی شاخه‌ای از علوم اسلامی است که به شناخت عقلی و استدلالی تعالیم ارائه شده
توسط اسلام می‌پردازد. از آن به فقه اکبر نیز یاد می‌شود. حکمت نیز گاهی برای
اشاره به آن به کار می‌رود
.

هانری کربن معتقد است فلسفه‌ی اسلامی را نمی‌توان بدون عرفان شناخت . از آن‌جا که اساسی‌ترین موضوع فلسفه‌ی اسلامی، خداست، ورود به آن بدون پرداختن به شناخت خدا ممکن
نیست. نبودن مرز بین عرفان و فلسفه
? اسلامی به همین دلیل است.

مقدمه

فلسفه اسلامی مبنی بر هستی شناسی می‌باشد چرا که معتقداست
«تلاش اصلی فلسفه جهت شناخت هستی است» و لذا در پی آن است تا حقیقی ترین موجودات
را شناسایی کند و آن چیزی جز واجب الوجود نیست وآن منطبق است با الله.اصلی ترین
بحث نیز الهیات به معنی الاخص است(واجب الوجود)وبقیه مسایل مقدمات هستند. برای
وارد شدن به این مباحث باید علاوه بر مطالعه
? مقدماتی و آشنایی مختصر با تاریخ فلسفه، با مباحث شناخت
شناسی و هستی شناسی نیز آشنا شد
. هدف این است که
در راه شناخت و تحقیق منطقی معارف الهی، بنیه
? استدلال و مبانی فکری را تقویت کنیم.

تعریف فلسفه

علمی را که از احوال موجود مطلق، بحث می‌کند. یا علمی که از
احوال کلی وجود گفتگو می‌کند. یا مجموعه قضایا و مسائلی که پیرامون موجود بما هو
موجود مطرح می‌شود.

ویژگی‌های فلسفه

مفاهیم فلسفه از قبیل معقولات ثانیه فلسفی هستند که از راه
حس و تجربه حسی به دست نمی‌آیند و از این روی مسائل آن با روش تجربی قابل اثبات
نیستند و نمی‌توان قوانین فلسفی را از تعمیم قوانین علوم تجربی به دست آورد. در
فلسفه معیار بازشناسی حقایق از وهمیات و اعتباریات به دست می‌آید. آن را هدف شناخت
شناسی می‌دانیم. فلسفه متکفل اثبات مبادی تصدیقی سایر علوم است و این یکی از وجوه
نیاز سایر علوم به فلسفه می‌باشد. از این روی است که بنام مادر علوم شناخته می‌شود
.


چیستی کلام الهی

چیستی کلام
الهی

 

 همه مسلمانان
به پیروی از قرآن و سنت متفق‌اند که یکی از صفات خداوند متکلم بودن او است و اما
این که حقیقت کلام الهی چیست و آیا کلام خداوند حادث است یا قدیم اختلاف دارند.

 مسئله «کلام
الهی» ذهن دانشمندان اسلامی را در عصر خلفا به خود مشغول ساخت و به سبب آن مشاجرات
و اختلافات غم‌انگیزی در میان مسلمانان رخ داد که در تاریخ از آن به عنوان «محنت
خلق قرآن» یاد می‌شود.

  در این که حقیقت «کلام الهی» چیست نظرات
مختلفی ابراز شده که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌شود:

1- کلام الهی همان اصوات و حروفی است که حادث بوده و قائم به ذات
خدا نیست بلکه فعل و مخلوق خداوند است؛ یعنی خداوند به قدرت خود، کلام
که همان حروف و اصوات است را در اجسام ایجاد می‌کند. بنابراین خداوند به
اعتبار این که در غیر خود کلام را ایجاد می‌کند «متکلم» است. این نظریه شیعه و
معتزله است.

2- کلام خدا صفتی ازلی و قدیم است و قائم به ذات الهی است و حروف و
اصوات دلالت بر آن می‌کنند. به این حروف و اصوات «کلام لفظی» و به آن صفت قدیم
«کلام نفسی» گفته می‌شود. این دیدگاه اشاعره است.

3- کلام خدا همان اصوات و حروف است که در ازل ثابت بوده و قائم به
ذات پروردگار است و حتی آن چه که قاریان قرآن تلاوت می‌کنند و ما می‌شنویم نیز
قدیم و ازلی است، بالاتر این که حتی بعضی از آنها گفته‌اند جلد قرآن نیز قدیم است.
این نظریه منسوب به حنابله و حشویه است.

  شکی نیست که حروف و اصوات، مادی بوده و محکوم
به زمان و مکان است بنابراین قدیم دانستن آن و قائم دانستن کلام به ذات الهی غیر
معقول است. پس نظریه «حنابله» و «حشویه» باطل است.

  نظریه اشاعره را نیز نمی‌توان پذیرفت چرا که
«کلام نفسی» یا عبارت از تخیّل الفاظ است که به آن حدیث نفس گفته می‌شود و این
درباره خداوند صحیح و روا نیست و یا عبارت از علم به مدلولات و معانی الفاظ و
عبارات که این همان صفت «علم» است حال آن که اشاعره می‌خواهند بگویند «کلام خدا»
صفتی غیر از صفت «علم الهی» است.